یک تراژدی دردآور
اقتصادی
بزرگنمايي:
نسیم گیلان - ایسنا / احمد آرام میگوید: تیراژ کتابها به 50 عدد رسیده که تراژدی دردآوری برای کتاب است.
این داستاننویس در گفتوگو ، درباره وضعیت ادبیات و کتاب در سال 1403 که در روزهای پایانی آن هستیم، اظهار کرد: سالی که داریم پشت سر میگذاریم، سال خیلی خوشایندی برای نشر و کتاب نبود. تیراژ کتابها به 50 نسخه رسیده و این موضوع تراژدی خیلی دردآوری است، آن هم برای کشوری که زمانی کتابها با تیراژ سههزار یا پنجهزار نسخه به فروش میرسیده است.
او با اشاره به موضوعاتی چون مشکلات اقتصادی و نداشتن توانایی بعضی از ناشران برای تهیه کاغذ از بازار آزاد، گفت: در نهایت این مشکلات گریبان نویسنده را میگیرد. نویسنده تمام توان خود را میگذارد تا رمان و داستانی بنویسد و زمانی که اغلب دوستان نویسنده، مخصوصاً جوانترها میخواهند کتابها را منتشر کنند و به ناشران بویژه خرده ناشران که مراجعه میکنند، مبلغ بسیار کلانی از آنها میگیرند تا کتابشان را چاپ کنند. این اصلاً کار انسانیای نیست؛ زیرا ناشر با چاپ کارهای نویسندهها باید آنها را تشویق کند. چاپ کتابها باعث رشد ادبیات میشود و زمانی که این اتفاق نیفتد، شاهد رکود ادبیات خواهیم بود.
آرام سپس گفت: در سالی که پشت سر گذاشتیم، فقط توانستیم ترجمههای بسیار درخشانی از مترجمان بخوانیم و کارهای ترجمه زیاد دیده شدند که البته این موضوع اتفاق بدی نیست؛ ولی این مسئله بر روی داستان ایرانی سایه انداخته و در سبد کالای کتابخوانها بیشتر کتابهای ترجمه است و از جهتی این اتفاق بدی بود. امیدوارم سال آینده وضعیت مقداری بهتر شود.
این داستاننویس با بیان اینکه انتظار دارد از نویسندگان جوان حمایت شود، گفت: الان چندین ناشر واقعی و خوب در ایران داریم که به نویسندگان جوان کمک میکنند و حتی اگر بخواهند از کتاب اولیها پول بگیرند، مبلغی جزئی میگیرند. این را در نظر داشته باشیم که بالاخره کتاب آنها در یک نشر معتبر منتشر میشود. روی سخنم با خرده ناشرهاست؛ خرده ناشرهایی که امروز هستند و فردا نیستند. خودم زمانی زخمخورده همین خرده ناشرها بودم. این خرده ناشرها به داستان ایرانی لطمه میزنند.
احمد آرام سپس درباره تأثیر این موضوع بر کیفیت کتابها نیز گفت: کتابهایی که چاپ میکنند، اصلاً ویراستاری درست ندارد، پخش درست ندارد و حتی چاپ کتابها نیز بهصورت افست است. این مسئله جز کلاهبرداری، چیز دیگری نیست. این ناشران اصلاً به محتوا نگاهی ندارند و به هر برگ کتاب مانند اسکناس فکر میکنند و بهغیر از این هیچ کار دیگری انجام نمیدهند، خب اینها میتوانند بنگاه معاملاتی و املاک باز کنند که کارش راحتتر است. آنها فکر میکنند روزگار خود را اینگونه میگذرانند؛ ولی این مسئله یک نوع تراژدی تلخ برای ادبیات است که تأثیرش سالها در بدنه ادبیات میماند و رشد میکند. با وضعیتی که الان پیداست، زمانی میرسد که شاید چاپ هر کتابی مثلاً به 10 تا نسخه برسد و این موضوع هیچ کمکی به ادبیات ایران نمیکند به جز اینکه باعث میشود نویسندگان سرخورده شوند.
نویسنده «بهچشمهای هم خیره شده بودیم»، «فرشتهای با کفشهای اسکیت» و «آخرین بار کی دیدمت گندم؟!»، سپس با تأکید بر اینکه نگران و ناراحت نویسندگان جوانی است که کارهای درخشانی مینویسند، گفت: این نویسندگان که با سختی داستانهای خود را مینویسند و چون پولی ندارند به ناشر بدهند، مجبورند کارهایشان را در کشو بگذارند؛ باید به کتاب اول توجه شود، چه از نظر ویراستاری، چه طراحی خوب جلد و... . اوضاعواحوال خیلی اوضاعواحوال خوبی نبوده است.
این داستاننویس همچنین درباره انتظاراتش گفت: من آدم بدبینی نیستم و امیدوارم که سال آینده وزارت ارشاد بتواند راهکارهایی را ارائه بدهد. اگر بخواهم راهکاری ارائه دهم کسی به آن توجه نمیکند؛ زیرا نویسندهها زیاد مهم نیستند. وزارت ارشاد و مسئول کتاب و مسئول فرهنگی باید جلسه بگذارند با محوریت اینکه آیا میخواهند ادبیات فارسی رشد کند یا نه. کار سختی هم نیست. برای اینکه ادبیات ما رشد کنند و جوانها بتوانند کتابهای خود را چاپ کنند، باید کاغذ را به قیمت دولتی به ناشران بدهند و به آنها برای چاپ کتاب کمک کنند و اگر این اتفاق بیفتد ممکن است ادبیات ایرانی تکانی بخورد.
او درباره اینکه همانطور که گفته شد ترجمه هنوز در سبد افراد کتابخوان حضور دارد و به نظر او چه عاملی باعث شده مخاطب ایرانی کمتر به داستان و رمان ایرانی توجه کند، گفت: مخالف ترجمه نیستم و تمام کتابهایی را که از نویسندههای مورد علاقهام ترجمه میشود، تهیه و مطالعه میکنم. ترجمه ضرری به بدنه ادبیات ایران نمیزند؛ اما بحث من این است که چندین عامل باعث شده داستان ایرانی به سایه فرستاده شود؛ یک عاملش وزارت ارشاد است که تا کنون هیچ تصمیم درستی در این زمینه نگرفته است. عامل دیگر فضای مجازی است که اغلب کتابها را روی لپتاپ و یا گوشی میخوانند. مسئله دیگری که آسیب میزند، پادکستها هستند. باوجوداینکه پادکست گوش نمیدهم، اصلاً آن را رد نمیکنم؛ اما پادکستها چقدر درست صحبت میکنند؟ مطالبشان چقدر درست است؟ چقدر ویراستاری شده است؟ اغلب محتواهایی انتخاب میکنند که به ادبیات ما کمک نخواهد کرد. پادکست نوعی زنگ تفریح است و هر فردی در گوشی خود میتواند به صورتی مجانی پادکست گوش دهد و یا کتاب بخواند. اینها عواملی هستند که روزبهروز دارد ادبیات ایران را ضعیف میکند.
-
سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۲:۵۴
-
۱۰ بازديد
-

-
نسیم گیلان
لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/806857/