نسیم گیلان
مردی که سلامتی‌اش را فدای فرهنگ کرد
چهارشنبه 29 اسفند 1403 - 10:40:55
نسیم گیلان - ایسنا / محمدباقر رضایی ـ نویسنده و فعال رسانه‌ای ـ که برای بزرگان و پیشکسوتان رسانه‌ها و مطبوعات ایران متن‌های آهنگینی می‌نویسد، این بار به سراغ علی دهباشی رفته است. در این مطلب که به مناسبت ورود این نویسنده و روزنامه‌نگار به 66 سالگی منتشر می‌شود، به خاطره آلبرت کوچویی، گوینده قدیمی و پیشکسوت رادیو از علی دهباشی هم اشاره شده است.
محمدباقر رضایی در مقدمه مطلبش که اختصاصی در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: «من علی دهباشی را چند سال قبل فقط یک بار دیده‌ام و دو سه ساعتی در خانه و محل کارش، همنشین او بوده‌ام. دلیل این هم‌نشینی، چاپ کتابم با عنوانِ «مثل راه رفتن روی تیغ» بود که مصاحبه مفصلی با آلبرت کوچویی درباره رسانه‌ها و مطبوعات قبل و بعد از انقلاب را شامل می شد. دهباشی این کتاب را خوانده بود و می‌خواست مرا ببیند و تشویقم کند.
رفتم و از حضورش، تشویق‌هایش، دریای کتاب‌هایش، «جغد»هایش و شلوغیِ عارفانه‌ی دور و بَرَش حظ بردم. اما آشنایی و علاقه‌ی من به علی دهباشی همیشه برقرار بوده و هیچ‌گاه از نظرم دور نشده!»
رضایی تاکید کرده که «این دلنوشته، ادای دینی است به او که برای ما رسانه‌ای‌ها و مطبوعاتی‌ها از همه نظر اعتبار و الگو شده است. آن را با سپاس از ماهنامه عصر روشن که ویژه‌نامه‌ای برای علی دهباشی در شماره 8 رقم زده است و من از مطالب آن در این یادنامه سود فراوان برده‌ام، تقدیم می‌کنم به همه الگوها در هر زمینه‌ای!»
متن آهنگین محمدباقر رضایی در توصیف علی دهباشی به شرح زیر است:
یادواره برای مردی که سلامتی‌اش را برای فرهنگ، فدا کرد و به آسایش و راحتی‌اش جفا کرد ( در 6 پرده )
پرده اول:
آن الگوی مطبوعاتی
آن گِردآورنده‌ی ده‌ها کتابِ تحقیقاتی
آن نمونه‌ی فداکاریِ رسانه‌ای
آن مردِ تلاش‌های افسانه‌ای
آن که سلامتی‌اش را برای فرهنگ فدا کرد
و به آسایش و راحتی‌اش جفا کرد.
هرگز به دنبال مادیات نبود
و عشقش فقط کتاب و ادبیات بود.
جانی‌ست زنده به کارهای ادبی
و بیگانه با زیاده‌خواهی و راحت طلبی.
اقیانوس همت‌اش بیکرانه است
و رنج‌هایش ثبتِ این زمانه است!
پرده دوم:
مردی ست که همه دوستش دارند
و از بدخواهانش بیزارند.
لازم نیست از نزدیک بدانی چه آدمی ست،
کارنامه اش نشان می دهد در چه عالمی ست.
اگر از او بخواهند هزار صفحه مطلب فراهم بیاوَرَد،
حتی یک صفحه در وقتِ قرار، کم نمی آوَرَد.
فقط کافی ست لب تر کند تا بزرگان ادب و هنر،
آنچه را که می خواهد، فی الفور تقدیمش کنند.
هیچ کس به او "نه" نمی گوید
و او هم به کسی نه نگفته است
(مگر به کسی که بخواهد از خط قرمز او عبور کند ).
کارشناس ارتباطات است و معدن محفوظات و تجربیات،
و استادِ تشکیلات و انتشارات و مراودات.
برگزارکننده‌ی حرفه ایِ اجتماعات،
و رعایت کننده‌ی مخاطرات و ملاحظات!
پرده سوم:
اگر بپرسند فخرِ عالَمِ مطبوعات و نشرِ ایران کیست؟ می‌گویم علی دهباشی!
و بپرسند چه کسی در این وادی، اوجِ اخلاقِ حرفه ای ست؟ می گویم علی دهباشی!
علی دهباشی!!
علی دهباشی!!
مردی که با دروغگویی و دغل بازی بیگانه است
و در زلالی و سادگی و مهربانی، یگانه است.
از جمله انسان های کمیاب زمانه است
و کوشش های فرهنگی اش بی بهانه است.
هرگز برای پول و مقام، کار نمی کند
و خودش را پیشِ هر ناکسی خوار نمی کند.
این را نود درصدِ بزرگان هنر و ادبیات، تایید کرده اند.
سطرهایی از سخنانشان را به نقل از ماهنامه عصر روشن شماره هشتم، مرور می کنیم.
پرده چهارم:
سیمین بهبهانی: علی عزیز! می دانی چرا عزیزی؟ اول به سبب آن که از نوجوانی ات تو را می شناخته ام و دوم این که همنام پسرم علی هستی و می توانم تو را فرزند بنامم و برایت آرزوی خیر کنم.
مریم زندی: آقای دهباشی با تمام نیرو کار می کند و کارش را خیلی دوست دارد.
پری صابری: آقای دهباشی با چنگ و دندان کارش را انجام می دهد و این خیلی مهم است.
پری زنگنه: در کارهای فرهنگی کسب و تجارتی در کار نیست و پایداری لازم است و این است که آقای دهباشی با سختی زیاد توانسته است اهداف فرهنگی خودش را پیاده کند.
یلدا ابتهاج: در توصیف و قدردانی از علی دهباشی هیچ کلامی رسا نیست!
بهناز حقیقی: شب های بخارای علی دهباشی را نَفَس کشیده ام و تحسین و شگفتی ام از او بیشتر شد.
حانیه اینانلو: اسم علی دهباشی برای من مترادف است با ادبیات پارسی!
آفرینِ ذبیح مند: علی دهباشی اسطوره تلاش است.
پرده پنجم:
علیرضا بهرامی: علی دهباشی؛ مردی از جنس بلور
جلال خالقی مطلق: علی دهباشی همیشه در غم اهل قلم است.
بهاءالدین خرمشاهی: علی دهباشی مجمع الفضایل و از فرهیختگان، فرهنگ سازان و فرهنگ پروران برجسته و بنام امروز ایران است.
رضا سیدحسینی: علی دهباشی همیشه تاوان خوش باوری هایش را پس می دهد.
همایون خرم: علی دهباشی عاشقی ست سخت کوش و دانا.
حسن انوری: علی دهباشی با دقت تمام وصایات معاصران را در بخارایش درج کرده، بی آن که در این کار از جریانی طرفداری کند و یا جریانی دیگر را مطرود بدارد.
محمد محمدعلی: علی دهباشی به مثابه یک معلم اخلاق به جامعه هیجان زده ی من و ما می گوید از هر راهی برویم ردّ پای ما می مانَد.
اصغر دادبه: من با علی دهباشی اختلاف نظر هم دارم، اما معنی اش این نیست که کارهای بزرگی که انجام می دهد، نادیده گرفته شود.
سید عطاءالله مهاجرانی: علی دهباشی فرزانه ای ست که خلاصه ی خود است و مثل هیچ کس نیست.
داریوش رحمانیان: با توجه به مجموعه خدماتی که علی دهباشی کرده است جا دارد که قدرش را بدانند و بر صدرش بنشانند.
محمدعلی موحد: مجله بخارای علی دهباشی، خدمتی که به اصحاب قلم و اهالی کتاب می کند به اندازه یک وزارتخانه برای مملکت کار می کند.
احسان یارشاطر: باید مجسمه علی دهباشی را مثل مجسمه ایرج افشار از طلا ریخت و حفظ کرد.
پرویز پرستویی: من می گویم یک بار هم بانی بشویم و یک بزرگداشت برای آقای دهباشی بگیریم.
رهنورد زریاب: علی دهباشی را مردی یافتم بسیار صمیمی و خوشایند.
محمدرضا شجریان: از علی دهباشی عزیز باید تشکر کنم که سالهاست می دانم با دست خالی " بخارا " را نگاه داشته، با این که هیچ گونه بودجه ای نداشته است.
حسین ضیایی: من به نوبه ی خودم بلند می گویم که فرهنگ معاصر ما مدیون زحمات افرادی مثل علی دهباشی است.
حسین علیزاده: آقای علی دهباشی به نظر من وزیر فرهنگ و هنر ما حساب می شود.
عزت الله انتظامی: علی دهباشی از نظر من یک ایرانشناس و ژورنالیست درجه یکِ ایرانی است.
جمشید مشایخی: این، جای تاسف است که علی دهباشی می آید و زندگی و درآمد و همه چیزش را می گذارد و می خواهد از راه علم و دانش و فرهنگ به مملکتش خدمت کند و آن وقت بگویند آقا اینجا اجاره اش زیاد است و شما نمی توانی پرداخت کنی و ایشان آواره شود!
جلال ستاری: آقای دهباشی تک و تنهاست و واقعا همکار خیلی قرصی در کنارش نیست، ای کاش همکارانی بودند و به ایشان کمک می کردند.
محمدرضا باطنی: آقای دهباشی برنامه ریزی درجه یک است. مردی است آرام، دلنشین و خوش صحبت. به او نه نمی توان گفت.
محمدعلی کشاورز: الان مجله بخارای آقای دهباشی مجله ی وزینی در سطح جهان است و کسانی که واقعا آدمهای ارزنده و باشعوری هستند با آن همکاری می کنند.
علی نصیریان: علی دهباشی دارد یک تنه بار سنگین فرهنگ این مملکت را با مجله بخارا به دوش می کشد! آن هم با وجود مشکلات جسمی!
محمدرضا حائری: آقای دهباشی به تنهایی یک نهاد فرهنگی است.
جلیل مستشاری: من کاری از دستم بر نمی آید، غیر از این که بگویم علی دهباشی عزیز دوستت دارم.
جمشید لطفی: علی دهباشی بدون هیچ اغراق شاعرانه و غیر شاعرانه ای، تک است.
محمد حسین پاپلی یزدی: علی دهباشی یکی از مردان کارآمد است که یک تنه کار صد را می کند.
سیف الله صمدیان: علی دهباشی عزیز را از آبروداران واژه ی کار می دانم.
شاهرخ مسکوب: دهباشی مدیر مجله کلک را دیدم. گفت با خادمی صحبت کرده و اِشکال کتابِ" گفت و گو در باغ " برطرف شده و وزارت ارشاد اجازه انتشار داده!
سید محمدعلی جمالزاده: با سلام و دعای قلبی به دوست صفاپرورم آقای علی دهباشی!
فریدون مشیری: این همه ابراز مهر و اظهار لطفِ دوستان و محبت شخص علی دهباشی عزیز و گرامی شرمنده ام کرد.
تقی مدرسی: دوست عزیزم جناب دهباشی سلام. نامه هایت به دستم رسید و خیلی خوشحال شدم.
جلال رفیع: بالاخره محمود دعایی هم در اواخر عمر به همان نتیجه ای رسید که من و دیگر دوستان بطور مکرر به آن مرحوم می گفتیم و نمی پذیرفت و خوشبختانه سرانجام پذیرفت که مجله بخارا بیش از یک وزارتخانه در عرصه فرهنگ و هنر و ادب و تاریخ، کار کرده است.
میلاد عظیمی: مردم بخارای آقای دهباشی را گرامی می دارند چون پشتیبان زبان فارسی است.
منصور ضابطیان: من امیدوارم روزی بزرگ شوم و بتوانم در بخارای آقای دهباشی بنویسم.
مهدی ایرانی: علی دهباشی عهد کرده تا جان در بدن دارد خدمتگزار ایران و ایرانی باشد.
غلامحسین معتمدی: من احساس می کنم آقای دهباشی، نوعی از جنبه های خود ویرانگرانه گرفته است! هر وقت زنگ می زنیم بیمار است و آسم و داستان آلودگی هست و اکسیژن وصل است. یعنی دیگر بس است و دارد از خود، نفس کشیدن را می گیرد. کسانی که دوستش دارند باید به او بگویند دیگر بس است. این گونه که او پیش می رود، نوعی ویرانگری است!
عبدالرحمان نجل رحیم: آقای دهباشی حق بزرگی به گردن فرهنگ ما دارد.
سید عسکر موسوی: آقای دهباشی کار یک دانشگاه را می کند.
محسن آزموده: کار علی دهباشی واقعا رشک برانگیز است.
حسین نوری نیا: دهباشی گوهر ایران است.
محمدعلی رونق: علی دهباشی مردی برای تمام فصول.
فرامرز طالبی: علی دهباشی مرد شریف فرهنگ ایران.
ابوالفضل خطیبی: راست گفته اند که دهباشی یک فرد نیست، یک موسسه و یک پژوهشگاه متحرک است که نه رییس دارد و نه دستگاه عریض و طویل و نه بودجه چند میلیاردی!
امید طبیب زاده: وقتی دهباشی با آن حال نزار، پای به سالن خانه اندیشمندان گذاشت، همه به احترامش تمام قد ایستادند و تا او ننشست، دست از دست زدن و تشویق او بر نداشتند.
حامد خاتمی پور: آقای دهباشی! دست های بی شماری برای بهبود و تندرستی شما به دعا بلند است.
آیدین آغداشلو: علی دهباشی پدیده ای نادر و از ارکان فرهنگ معاصر ایران است.
تماشای کوشش یکسره و توان فرسای 50 سال گذشته اش سخت آموزنده است.
پوریا عالمی: به احترام علی دهباشی باید بایستیم، تعظیم کنیم و کلاه از سر برداریم.
مهدی به خیال: علی دهباشی تک و تنها از بام تا شام در میان خیابان های شلوغ پایتخت از این سو به آن سو می رود تا کارهای مجله اش را به سرانجام برسانَد.
مسعود بهنود: وقتی آقای دهباشی در بیمارستان بود، روزی نبود که نگرانش نباشم و یا روزم در جنجال نگذرد.
جواد آتشباری: خوشحالم که با آقای دهباشی کار کرده ام و همراه کوشش او شدم.
محسن بیگ آقا: آقای دهباشی برای مجله ای کار می کند که متعلق به خودش است با شناسنامه ای از خودش.
مهرداد خدیر: گزاف نیست اگر گفته شود علی دهباشی با شتاب و سرعتی که به برگزاری نشست های بخارا بخشیده، انگار با خودش مسابقه گذاشته که مدام برگزار می کند و از پا نمی نشیند.
مانیا شفاهی: در سفر به ازبکستان، در معیّتِ امیرِ بی تاج و تختِ مجله بخارا، آقای دهباشی بودم و عشقی را که همواره به سرزمین های فارسی زبان داشته، در برق چشمها و چهره اش می دیدم.
پرده ششم:
عشق به کتاب و مجله دارد
و برای اینها همیشه عجله دارد.
داروی بیماری اش همینهاست
و اگر اینها نباشد، تنهاست.
فروتنی اش حد ندارد
و دریای معرفتش سد ندارد.
دَوَندگی هایش زبانزد است
و منفعل بودن برایش خیلی بد است.
به معنای واقعی عاشق و شیفته است
و آردهایش را بیخته و اَلَکش را آویخته است.
هر چه معنویتِ فرهنگی ست، مال او،
و هرچه مادیات فرهنگی ست، ارزانیِ مخالفان فرهنگ او.
خدا نگهدارش باشد که هرگز کم نیاورده است
و نَفَسش را همیشه با عشق، بالا آورده است.
آمین یا رب العالمین
محمدباقر رضایی، نویسنده و فعال رسانه ای
بهمن 1403»

http://www.gilan-online.ir/fa/News/808217/مردی-که-سلامتی‌اش-را-فدای-فرهنگ-کرد
بستن   چاپ