بزرگنمايي:
نسیم گیلان - ششم بهمن سال 1360 یکی از رویدادهای مهم و حماسی تاریخ معاصر ایران است که در آن مردم آمل با ایستادگی و مقاومت بینظیر خود در برابر گروههای مسلح کمونیستی و ضد انقلاب، صفحهای افتخارآمیز در تاریخ این شهر و کشور رقم زدند.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از مازندران، شهرستان آمل در بهمن 1360 عرصه یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی - امنیتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود، رخدادی که توسط اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران) رخ داد و با مقابله نیروهای بسیجی، سپاه پاسداران و مردم آمل خنثی شد.
این گروهک با ارزیابی موقعیتهای جغرافیایی، جنگلهای آمل را مناسب برای عملیات چریکی تشخیص دادند و در آنجا مستقر شدند، تصور واهی «اتحادیه کمونیستهای ایران» بر این بود که به خاطر وضعیت اجتماعی منطقه آمل و بافت دهقانی جمعیت اطراف آن، در صورت حمله به شهر، مقاومت پراکنده نیروهای انقلاب به سرعت سرکوب میشود و در حمله دوم پس از قطع خطوط ارتباطی و تقویت نیروهای مخالف داخل شهر، دیگر مناطق مازندران به تصرف نیروهای اتحادیه درآمده و پس از آن آحاد مردم در یک زنجیره متشکل در سراسر کشور به پا میخیزند و رژیم جمهوری اسلامی ساقط خواهد شد، با همین تصور، گروه اول وارد شهر شد، به گشتزنی پرداخت و هر کس را حزباللهی و پاسدار تشخیص میداد، ترور میکرد، آنها سپس به کمیته انقلاب اسلامی شهر حمله بردند، مردم آمل که با صدای تیراندازی به خیابانها آمده بودند، متوجه وقایع و آماده مقابله شدند.
با وجود نیروی کم و نداشتن سلاح زیاد تا آخر ماندیم سیدهادی حسینی یکی از شاهدان حماسه تاریخی ششم بهمن آمل است که با چشم وگوش تمام وقایع را لمس کرده است، او که خود یکی از تاثیرگذاران این حماسه مهم بود، به خبرنگار ایمنا میگوید: در آن سال و شب پنجم بهمن بههمراه چهار نفر از بسیجیان در ساختمان بسیج، هتل شهر فعلی آمل مستقر بودیم و نگهبانی آن شب را برعهده داشتیم که حدود ساعت 11 شب صدای نخستین تیر به گوشمان رسید.
وی میافزاید: تصورمان بر شلیک تیز از سوی بسیجیان یکی پایگاهها بود تا اینکه بعد از چند دقیقه صدای دومین تیر را نیز شنیدیم و بعد از آن صدای سوم و دیگر مطمئن شدیم که حتماً اتفاقی روی داده است.
این راوی با بیان اینکه آن زمان شهید سیدحسن تقیزاده، مسئول شب بود و تأمین نیروها از طرف او مشخص میشد، ادامه میدهد: از طرف دو تا از پایگاههای مقاومت برای ما نیرو فرستاه شد، یکی از نگهبانان که سرکشی میکرد، به ساختمان بسیج آمد و خبر درگیری را به ما داد و ما با همان تعداد نیرو و با همان تجهیزات در آمادهباش قرار گرفتیم، اما منافقین همچنان به سمت ساختمان تیراندازی میکردند، چرا که در ظاهر ساختمان بسیجی یکی از اهداف اصلی آنها بود، ما تا صبح با همان خشابهای کم و اسلحه ناچیز ایستادگی کردیم و با وجود اینکه میدیدیم، عدهای مجروح شدند و داخل جدول قرار گرفتند، خبری از وضعیت آنها نمیتوانستیم بگیریم.
ایستادگی منافقین خیلی کم بود وی مطرح میکند: سردار خانی در نیمههای شب به ساختمان بسیج آمد و مبارزه و مقاومت ما بیشتر شد و تعدادی نیرو به ما اضافه شد، یکی از نگهبانان شب زمانی که به ساختمان رسید و به وی اسلحه دادیم، بدون معطلی شروع به تیراندازی پشتسر هم کرد که بعد شنیدیم در محاکمه منافقین در دادگاه انقلاب گفتند که داخل ساختمان بسیج خیلی شلیک میکردند و این موجب عقبنشینی ما شد، در حالیکه ما از اسلحه و فشنگ زیادی برخوردار نبودیم.
حسینی تصریح میکند: مبارزه نیروهای بسیجی و سپاه ادامه داشت و در یک لحظه 13 نفر را دستگیر کردیم که دو تا زن و 11 مرد بودند و در ساختمان بسیج، ژاندارمری و شهرداری و دادگستری منافقین حضور داشتند که هدف اصلی نیز تصرف این ساختمانها بود اما با مقاومت مردم نقشه آنها از بین رفت.
جلوی بسیاری از مردم گرفته شد علیرضا جعفری، عضو ویژه طرح جنگل سپاه که در آن سال دانشآموزی بیش نبود اما بر خود وظیفه دید تا در جبهه حق علیه باطل حضور پیدا کند به خبرنگار ایمنا میگوید: خانه ما در روستای بهنام رئیسآباد بود، صبح بود که شنیدیم جنگلیها وارد شهر آمل شدند و حمله کردهاند، از وانتهایی که برای حمل شن و خاک برای سنگرسازی به سمت شهر میرفتند، برای آمدن به شهر استفاده کردیم و سوار شدیم، تا مسجد امام رضا (ع) شهر آمل که آن سال کمیته انقلابی بود، رسیدیم اما از آنجا دیگر نیروهای نظامی اجازه جلو رفتن به مردم را نمیدادند.
وی ادامه میدهد: تا ساعت حدود یک تا یکونیم بعدازظهر همانجا بودیم تا اینکه که به تدریج راه را باز کردند و ما در حدود ساعت دوونیم وارد مرکز شهر شدیم که در ظاهر تا ظهر شهر پاکسازی شده بود.
جعفری بیان میکند: ما جزو مردمی بودیم که میخواستیم به عنوان بسیجی کمک کنیم اما نیروهای نظامی، خود شهروندان، نیروهای ژاندارمری و سپاه چهار طرف شهر را گرفته بودند و نگذاشتند که مردم وارد شهر شوند، چرا که اگر اجازه میدادند داستان جور دیگری شاید رقم میخورد و ممکن بود تعداد بیشتری شهید بدهیم.
عضو ویژه طرح جنگل سپاه از نقشه قبلی این گروهک نیز خبر میدهد و میگوید: در هجدهم آبان، آنها که تعدادشان 180 نفر بود، قصد حمله به آمل را داشتند، آن زمان در منطقه سبزوکتی از فاز دوم فعلی شهرک صنعتی امامزاده عبدالله آمل مستقر بودند و فردی متوجه شد که یک نیسانی داخل جنگل رفته است و در داخل این نیسان نوک اسلحهای را دیده که سریع آمد به سپاه اطلاع داد.
وی یادآور میشود: مرحوم حاجمحمد رنجبر خیلی تلاش کرد و سه تا از نیروهای کمیته و سپاه را در آن منطقه جنگلی گذاشته بود تا در آنجا هر نیسانی را که میآید، بگیرند و به سپاه بیاورند، یکی از همان نیروها در همان منطقه و در جریان درگیری شهید شد.
جعفری تصریح میکند: آن زمان مرحوم سردار شعبانی فرمانده سپاه بودند که آیتالله جوادی آملی سرزده به دیدارشان رفته و پرسیده بودند که چه کار کردید؟ سردار در جواب گفته بود که نیروها را اضافه کردیم، گشتها را زیاد کردیم، ورودی و خروجی شهر را بستیم، ایشان گفته بودند که شما میخواهید در همین شهر بمانید و خودتان نگه دارید تا آنها دوباره بیایند؟ بروید جنگل و خودتان جنگل ببینید و آنها را دیگر نگذارید که تصمیم بگیرند که به شهر بیایند، این شد که تصمیم به تشکیل نیروهای ویژه جنگل درست کنند که ما یکی از نیروهای ویژهتر جنگل شدیم.
آغاز عملیات طرح کمیته جنگل آمل در آبان سال 60 عضو کمیته طرح جنگل سپاه مطرح میکند: بعد از آن به داخل جنگل رفتیم و در داخل جنگل چهار تا پایگاه زده بودیم و خودمان شب و روز در آنجا بودیم و دیگر امانشان نداده بودیم و نگذاشتیم که آنها تصمیم دوباره برای آمدن به آمل و حمله به آن بگیرند.
جعفری بیشترین مناطق عملیاتی طرح جنگل را عالیکیاسلطان، دره منگل، رز که، سبزهکتی، محمدآباد شهرستان آمل معرفی میکند و میگوید: بعد از واقعه ششم بهمن سال 60 پاکسازی کامل صورت نگرفت و تا دوازدهم اسفند سال 62 ادامه داشت و همان گروهها بودند که میرفتند و پس از تجهیز قوا برمیگشتند.
وی اضافه میکند: آن زمان با جنگ روبهرو بودیم که آنها جبهه اول را در جنوب درست کرده بودند و جبهه دوم دموکرات و کومله را در کردستان و جبهه سوم را در اینجا تا بهنوعی نیروها را تجزیه کنند و نگذارند نیروهای شمال به جنوب یا غرب کمک کنند.
هدف اصلی این نیروها براندازی نظام بود این راوی هدف اصلی این نیروها را براندازی نظام میداند و میگوید: انتخابشان از شهرستان آمل به این دلیل بود که تصور میکردند، آملیها به استقبال آنها میآیند و در آغوششان میگیرند و دلیل دیگر اینکه مسیر پایتخت به آمل نزدیک است و جاده هراز سریعترین جاده برای رسیدن به پایتخت است، از طرفی دیگر دریای خزر دستیابی به کشور شوروی راحتتر و بهتر بود تا دست همدیگر بگیرند و بعد از آمل گلستان و گیلان را تصرف کنند تا شمال کشور را یک منطقه جنگی و جبهه سومی مثل کردستان و جنوب درست کنند.
به گزارش ایمنا، نام «شهر هزار سنگر» بازتابی از ایستادگی بینظیر مردم آمل است که در شرایط سخت و با دست خالی سنگرهای متعدی برای مقابله با مهاجمان ساختند و از شهر خود دفاع کردند، این لقب نشان دهنده همبستگی و روحیه حماسی مردم این منطقه است، حماسه ششم آمل، نمونهای برجسته از مقاومت مردمی و عشق به وطن است که همچنان در حافظه تاریخی ایران، جاودان باقی مانده است.
کد خبر 832918