نسیم گیلان

آخرين مطالب

افشای راز‌های گروگانگیری مخوف در خانه وحشت رشت اقتصادی

افشای راز‌های گروگانگیری مخوف در خانه وحشت رشت
  بزرگنمايي:

نسیم گیلان - ربایندگان با مدیریت دقیق و برنامه‌ریزی شده، توانستند طی 29 ماه اعضای خانواده را با استفاده از دارو‌های روان گردان، خواب آور و شکنجه‌های غیرانسانی از مسیر طبیعی زندگی منحرف کنند. این تیم با طراحی از پیش تعیین‌شده و هماهنگی‌های سازماندهی‌شده، علاوه بر حبس و آزار‌های جسمی و روانی، به طور سیستماتیک اقدام به انتقال قانونی اموال منقول و غیرمنقول خانواده کردند.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
به گونه‌ای که هیچ شکی در روند انتقال این اموال به نهاد‌های قانونی باقی نماند و انتقالات به‌ظاهر قانونی و بدون هیچ‌گونه تردید صورت گرفت.
29 ماه گروگانگیری یک خانواده در محله یخ سازی رشت امری که از سوی ناظران حقوقی و کارشناسان جامعه شناسی بیشتر متاثر از سوءاستفاده یا شاید حسن استفاده! ربایندگان از کشمکش‌های روزمره انسان امروزی در زندگی پرآشوب و گریز آنها از مسیر قانونی و استاندارد‌های یک زندگی قانونمند باشد.
بنابه شواهد و مستندات قضایی، داستان رازآلود این خانواده یکی از شگفت آورترین وقایع چند دهه گذشته این استان است که شاید در سال‌های آتی راز و رمز آن برملا شود.
آسمان رشت همیشه آبستن باران‌های نقره‌ای نیست و یک وقت‌هایی اسراری دهشتناک در خود نهان دارد. و، اما حوالی 3 سال پیش، در این سرای محبوبِ مرطوب، واقعه‌ای مخوف رقم خورده، که باورش دشوار است. یکی به تحریریه مرور خبر داد که می‌خواهد بیاید و از حکایتی عجیب سخن بگوید؛ و آمد.
آقای علم‌خواه، وکیل دادگستری، همراه همسر و برادر همسرش از راه رسیدند تا از یک راز هولناک پرده بردارند. آن‌ها سه تن از 9 نفر اعضای یک خانواده بودند که آمدند به روایت بخشی از رنج‌های طاقت‌فرسای 29 ماهه‌ی یک گروگانگیری نشستند.
بعد از آشنایی اولیه و پیش آگاهی نسبت به آنچه که در این 29 ماه بر سر این خانواده در زیر پوست رشت آمد به دعوت شان راهی خانه شان شدیم که از ماوا و آرامش به اسارت گاه شان تبدیل شده بود.
این بار پدر همسر و خواهر خانواده نیز اضافه شدند تا راوی آنچه که بر سرشان گذشت برای مرور باشند.
گفت‌و‌گو با مرد خانواده که از دشمنی یک آشنا گفت نخست آقای علم‌خواه لب به سخن گشود و گفت: زن سرکرده‌ی گروگانگیران آشنا بود. مادر همسرم سال‌ها در همین خانه‌ای که ساکن هستیم مراسم مذهبی در اعیاد و سوگواری‌ها برگزار می‌کرد.
زن گروگانگیر به همسرم گفته بود؛ که خانه‌ی مذکور منزل یکی از همکاران من است که البته نبود و بعدا متوجه شدیم آنجا را اجاره کرده بودند. با این اوصاف همسرم همراه مادرش، راهی نشانی مذکور شدند. نیم ساعت بعد، همسرم پیام داد که مادرم خوابیده و من هم حال مساعدی ندارم.
بیشتر بخوانید:عکس/ زیبایی حیرت انگیز اسب‌های وحشی در رضوانشهر گیلان
زنگ زدم به اورژانس115، اما قبل از رسیدن اورژانس، دو گروگانگیر دیگر که مرد بودند وارد شدند و با قمه به سوی من حمله کردند. من در همان شرایط حمله و دعوا و درگیری متوجه شدم اورژانس رسیده، اما زن گروگانگیر و همدستشان از پنجره‌ی ساختمان، اورژانس را دست به‌سر کردند وگفتند که مشکل حل شده است.
‌بدین ترتیب اورژانس هم محل را ترک کرد و آنها موبایل‌ها وکارت بانکی را از طریق تهدید با قمه گرفتند و گفتند، قصد داریم شما را بکشیم و الان چند نفر را برای کشتن فرزندان‌تان فرستاده‌ایم به منزلتان.
گفتند؛ نباید صدایتان بیرون بیاید و ما را در یک اتاق حبس کردند و به اجبار با دادن تعداد زیادی قرص خواب‌آور و تزریق بیهوشی، بی‌هوشمان کردند و توانستند در آن مکان ما را یک هفته حبس کنند. بعد هم این اندازه یادم می‌آید که باز به ما قرص‌های قوی دادند و سوار ماشین خودمان کردند.
مداوم به ما قرص می‌دادند و دست و پامان را بسته بودند. عکس فرزندانم را از روی موبایل به همسرم نشان می‌دادند و تهدید می‌کردند که اگر کوچکترین حرکتی انجام دهید، فرزندان شما توسط چند نفری که به خانه‌تان فرستاده‌ایم، کشته می‌شوند. به همین خاطر کلی التماس و گریه می‌کردیم که به بچه‌ها کاری نداشته باشید و هر چه بخواهید به شما می‌دهیم.
آنها گفتند؛ 150 میلیون تومان از کارتتان برداشت کردیم و به عده‌ای دادیم که اگر شما را ول کردیم و کاری علیه ما انجام دادید آنها بیایند و شما را بکشند. گفتیم هیچ‌کاری نمی‌کنیم. شما فقط آزادمان کنید و به بچه‌ها آسیب نزنید، ما هیچ اقدامی علیه شما انجام نمی‌دهیم.
زن گروگانگیر، تمام مدت با خواهر همسرم پیامک رد و بدل می‌کرد و به او می‌گفت: بچه‌ها مبتلا به کرونا شدند و من مشغول پرستاری از آنها هستم. خواهر همسرم هم با تصور اینکه آن خانم گروگانگیر آشناست و به سبب اطمینانی که ایجاد شده بود، حتی فکرش را نمی‌کرد که آن زن در حال فریب دادن اوست و چنین حادثه‌ای را برای ما ایجاد کرده است.
در ادامه‌ی ماجرا، زن گروگانگیر طبق نقشه‌های شوم خود، خواهر همسرم را به همان منزل فراخواند و همان بلایی را که بر سر ما آورده بودند، بر سر او آوردند و از گوشی او به برادر همسرم پیام دادند که بیا به دنبالم و این چنین برادر همسرم را هم به آن منزل کشاندند و متاسفانه همان بلا را با شدت چندین برابر بر سر او آوردند.
در طول این یک هفته و قبل از اینکه ما را منتقل کنند، زن گروگانگیر با یکی از مرد‌های هم‌دست خود روانه‌ی منزل ما در منظریه شد و پدر همسرم و سه فرزندم را بیهوش کردند. ترفندشان هم این بود که گفتند؛ مادر و پدر و مادربزرگ و همه‌ی اهل خانه به کرونا مبتلا شدند، بنابراین شما این قرص‌های تقویتی رو بخورید تا مریض نشوید. سه فرزندم وقتی قرص‌ها را خورند حالشان بهم خورد و استفراغ زدند، اما به همان وضعیت، همراه پدرهمسرم بیهوش شدند.
من یک زمانی چشم خود را باز کردم و دیدم همه‌ی ما 9 نفر در سوییت خانه‌ی خودمان هستیم. موبایل‌هایمان را گرفته بودند و به ما قرص‌های روانگردان و خواب‌آور قوی می‌دادند، به طوری که حال همسرم رو به وخامت رفته و حتی طوری شده بود که به زور بیدارش می‌کردند و چند قطره آب در گلویش می‌ریختند و همسرم مجددا بیهوش می‌شد.
واقعیت این است که هر کدام از ما را جداگانه با تسمه کمربندی و زنجیر می‌بستند و همه ما در شبانه روز به مدت 17 ساعت خواب بودیم و هر وقت به هوش می‌آمدیم کمی غذا به ما می‌دادند و، چون شرایط روحی و روانی و جسمی مناسبی نداشتیم، ما را با چاقو و قمه تهدید می‌کردند که باید غذا بخورید.
الان متوجه شدیم به خاطر قرص‌های سنگینی بود که به ما می‌دادند. آنها برای استفاده از سرویس بهداشتی، پای بسته‌ی ما را باز می‌کردند و یک نفر جلوی سرویس بهداشتی می‌ایستاد واجازه نمی‌داد که حتی در را ببندیم؛ بعد از سرویس دوباره دست و پامان را می‌بستند.
بیشتر بخوانید:ماجرای عجیب گروگان‌گیری باند‌های افغان در ایران
حدود یکماه و نیم یعنی نزدیک بهار سال 1401ما 9 نفر را به همین شکل در طبقه‌ی همکف منزل نگه داشتند. حتی برای استحمام هم خانم‌ها را دو نفری به سرویس بهداشتی می‌فرستادند و می‌گفتند که همینجا باید استحمام کنید.
در‌های ورودی خانه را با برچسب پوشانده بودند تا از بیرون کوچه دید نداشته باشد و پنجره‌ها هم همه بسته بودند و به طوری این کار را انجام داده بودند که کسی از ما نتواند فرار کند، هر چند که ما اصلا قدرتی برای فرار نداشتیم، زیرا هم دست و پای ما بسته بود و هم قرص‌های بیهوشی قوی می‌دادند. در همین پروسه هر چقدر خواهش و التماس می‌کردیم که هر چه مال و اموال داریم بردارید و فقط ما را آزاد کنید، قبول نمی‌کردند و مدام کار خود را با تهدید به کشتن ادامه می‌دادند.
و، اما یکی دو روز مانده به بهار سال 1401گروگانگیران ما را به طبقه‌ی دوم خانه انتقال دادند. آنها دو نفر به دو نفر، ما را زنجیر کرده بودند. وقتی ما را مستقر کردند دیدیم تمام کمد‌ها برچسب خورده و در‌ها هم قفل هستند. بسیار ترسیده بودیم که ما را به قتل برسانند.
پیامک‌ها گاهی اوقات زننده و توهین‌آمیز بود تا هر طور شده آنها را از ادامه‌ی پیگیری منصرف کنند. آنها نیز به تصور اینکه ما دیگر نیستیم و نمی‌خواهیم رابطه‌ای با آنها داشته باشیم محل را ترک می‌کردند و به این موضوع شک هم نمی‌کردند. اگر هم کسی خیلی خیلی پیگیر ما می‌شد و مدام تلفن می‌کرد، در حالی که موبایل را در دست خود داشتند، زیر گردن یکی چاقو می‌گذاشتند و می‌گفتند صحبت کن، اگر پشت تلفن کوچکترین حرکتی بکنی و حرفی بزنی، چاقو را در گلوی یکی از بچه‌ها فرومی‌کنیم. بدین ترتیب همه چیز طبق خواسته‌ی آنها انجام می‌شد.
مثلا هر 20روز یکبار می‌گذاشتند نیم ساعت استحمام کنیم. پنجره‌های خانه را با پتو پوشانده بودند و فضای خانه کاملا بسته بود. هیچ هوایی وارد خانه نمی‌شد و روز و شب را هم نمی‌دیدیم و در سرویس بهداشتی از پشت هواکش که مقداری دید داشت، متوجه روز و شب می‌شدیم. آنها مدتی بعد اقدام به نصب دوربین مدار بسته کردند که ما را رصد کنند تا اگر کوچکترین حرکتی داشته باشیم از طریق آن دوربین بازنگری کنند و بعدا ما را کتک بزنند و به اشکال مختلف تهدید روحی و روانی کنند.
در راستای هر فیلمی که می‌گذاشتند همان طور ما را تحقیر و تهدید و شکنجه‌ی روحی و روانی می‌کردند، چرا که مثلا بعضی از فیلم‌ها نشان‌دهنده‌ی بریدن سر اشخاص توسط داعش بود. آنها با تهدید به کشتن می‌گفتند، اگرپول، طلا یا سرمایه‌ای در جایی دارید و پنهان کردید همه را به ما بگویید و گرنه یک یک اعضای خانوده‌تان را می‌کشیم.
آنها غذای خودشان را از بیرون تهیه می‌کردند و طبق مدارک و پیامک‌هایی که رد و بدل کردند و موجود است، غذا را از جا‌هایی مانند رستوران محرم یا شکم الملوک می‌گرفتند و برای ما از نانوایی لواشی محل بدون اینکه کارت بکشند با پول نقد 300تا 400 نان لواش می‌خریدند. خوردن نان اجباری بود و هر کس نمی‌خورد یا بهانه‌ای می‌گرفت سفره را جمع می‌کردند و یا آن فرد را تنبیه می‌کردند؛ و این گونه روز‌ها یکی پس ازدیگری سپری می‌شدند، روز‌های به واقع سخت، طاقت‌فرسا و ترسناکی که نمی‌دانستیم آیا زنده می‌مانیم یا نه؟
ما حتی حق با یکدیگر حرف زدن هم نداشتیم. زمانی که اعتراض می‌کردیم در راه‌پله چند نفر با زنجیر روی نرده می‌زدند و به ما می‌گفتند اگر ساکت نشویم، آن افراد می‌آیند بالا و یا زن‌ها را می‌بریم طبقه‌ی پایین و بلا برسرشان می‌آوریم. همچنین می‌گفتند بچه‌های شما را می‌کشیم و فرار می‌کنیم و کسی نمی‌تواند ما را پیدا کند، چون هیچ ردی از ما باقی نمی‌ماند.
همسر آقای علم‌خواه مرارتی جانکاه را در این دوران سیاه 29 ماهه متحمل شده است. او برای مرور تعریف کرد: از 15 بهمن ماه 1400 تا 19 تیرماه 1403 حدود 29 ماه توسط این افراد در حبس بودیم و بسیار عذاب کشیدیم. هیچ کسی نمی‌تواند ما را درک کند که چه بلایی توسط این جنایتکاران بر سرمان آمد. من حتی اجازه‌ی صحبت کردن یا در آغوش گرفتن فرزندانم یا صحبت با همسرم را نداشتم، حتی اگر نگاهم به هر یک از اعضای خانواده می‌افتاد هم من تنبیه می‌شدم و هم اعضای خانواده. به این دلیل که می‌گفتند شما به هم حرفی زدید یا اشاره داشتید.
بیشتر بخوانید:ماجرای گروگان گیری مرد ثروتمند افغانستانی در جنوب تهران
گروگانگیر‌ها مرا با همدستان دیگرشان مبنی بر اینکه بر سرت بلا می‌آوریم، می‌ترساندند و من با گریه و زاری التماسشان می‌کردم و آنها با بی‌رحمی می‌گفتند؛ باید به حرف ما گوش بدهی و هرگونه اموالی درهر جایی چه در خانه و چه در بانک داری باید به ما بگویی و اگر ما خودمان آن را پیدا کنیم دیگر به تو و خانواده‌ات رحم نخواهیم کرد.
من از لحاظ روحی خیلی آسیب دیدم و حتی پس از مدتی برای بیشتر کردن فشار روحی کاری انجام دادند که حال فرزندانم اصلا مساعد نبود و هر لحظه احتمال مرگ آنها را می‌دادم. آنها با این روش توانسته بودند فشار روحی و روانی بسیار شدیدی بر من وارد کنند، به حدی که من آرزوی مرگ می‌کردم.
آنها حتی عبادت را ممنوع کرده بودند و قران و کتاب‌های مذهبی و سجاده‌های نماز را جمع‌آوری کردند و اگر زیر لب زمزمه‌ای می‌کردم به طرفم حمله می‌کردند و می‌گفتند حق نداری ذکر خدا یا ائمه را بگویی یا آیه‌ای ازقران بخوانی و اگر متوجه شویم تو را کتک می‌زنیم.
چندین باربه همین دلیل کتک خوردم، چرا که آن زن گروگانگیر از اعتقادات من خبر داشت و از این طریق فشار روحی و روانی بیشتری بر من وارد می‌کردند. آنها آنقدر جنایت‌های متعددی مرتکب شدند که زبانم گویای همه‌ی حرف‌ها نیست و همه‌ی خانواده‌ام از فرزند کوچکم تا پدر پیر و مادرم که زنی بسیار مومن و خیر بود همه را با بی‌رحمی و به‌دور از انسانیت عذاب می‌دادند.
حرف زدن برای همسر آقای علم‌خواه دشوار بود، اما ادامه داد و درباره‌ی درگذشت غمبار مادرش چنین گفت: مرگ مادرم یکی از جنایت‌هاشان بود، زیرا آن زن بی‌گناه نتوانست فشار روحی و روانی و شکنجه‌های آنها را تحمل کند.
آنها طناب انداختند دور لوستر تا فرزندم را از آن آویزان کنند و زمانی که ما سه نفر را می‌بردند، چشم‌بند هم به آنها زدند و گفتند خوب به اعضای خانواده‌ات نگاه کن شاید آخرین باری باشد که آنها را می‌بینید و زنده بودن اینها بستگی دارد که چه رفتاری در بیمارستان و لحظه‌ی تدفین انجام می‌دهید.
گروگانگیران با دیگر همدستان خود هماهنگ کرده بودند که مراقب رفتار ما باشند و به ما گفتند اگر آنها فقط به رفتار شما شک کنند و یک تماس با ما بگیرند همه را سر می‌بریم. من در طول خاکسپاری غریبانه‌ی مادرم به حدی فشار روحی داشتم که نتوانستم عزاداری کنم و حتی آنها برای تحت فشار قراردادن ما نگذاشتند که خواهر کوچکترم که وابستگی شدیدی به مادرم داشت برای خاکسپاری مادرم بیاید. خواهرم تا کنون نتوانسته با مرگ مظلومانه‌ی مادرم کنار بیاید و همچنان در فشار روحی و روانی شدیدی بسر می‌برد.
آن زن گروگانگیر و همدستانش بویی از انسانیت نبرده‌اند و فقط خدا می‌تواند آنها را به سزای اعمالشان برساند تا تسکینی بر قلب‌های شکسته و مصیبت‌دیده ما باشد.
پدربزرگ خانواده از 29 ماه گروگان بودن گفت پدر همسر آقای علم‌خواه، به روایت بخش دیگری ازاین رنج گران نشست و گفت: آنها با قمه و شوکر ما را تهدید می‌کردند و اگر نگاه‌شان می‌کردیم به سوی ما حمله می‌کردند. ما ازاین صحنه‌ها وحشت داشتیم و برای من که پدر خانواده هستم خیلی عذاب‌آور ودردناک بود. آنها مردانگی و غیرت نداشتند.
پس از آزادی ما از تمام همسایه‌ها و مغازه‌دارن محل پرس و جوکردند و به آنها گفتند که چطور ممکن است کسی به آن گروگانگیر‌ها شک نکرده باشد، آن هم وقتی که در این خانه به طور مشکوک رفت و آمد می‌کردند؟ چرا اهالی محل اطلاع رسانی نکردند؟ واقعا جای تاسف دارد و البته چرا نهاد‌های شهروندی تا کنون برای دلداری ودلجویی ما نیامدند؟ مگر ما حقوق شهروندی نداریم که این قدر باید در شهر خودمان غریب باشیم؟
در اینجا آقای علم‌خواه یادآور شد: اگر منطقی نگاه کنیم پشت این افراد اشخاص دیگری هستند، چون خیلی حرفه‌ای کارشان را پیش می‌بردند، مثلا طریقه‌ی قرص دادن و تزریق و یا این که روش شکنجه دادن را بلد بودند و حتی هر ماه اقدام به تعویض جای گروگان‌ها می‌کردند تا مداوم کنار هم ننشینند و جای خواب افراد را عوض می‌کردند.
بیشتر بخوانید: فیلم/ خانه‌ای روستایی در قلب جنگل‌های سیاهکل گیلان
در واقع آن عملیات گروگانگیری را که در کرج انجام داده بودند در مورد ما بدتر و شدیدتر انجام دادند. ما 29ماه فقط نان لواش خوردیم. ویترین داخل پذیرایی را به داروخانه تبدیل کرده بودند و انواع و اقسام دارو‌ها را خریداری کرده و در آنجا قرار می‌دادند.
در یک‌ماه و نیم باقیمانده، گروگانگیران برای کشتن هر هشت نفر ماه برنامه‌ریزی کرده بودند و می‌خواستند با قرص برنج یا گاز همه‌ی ما را بکشند و هر وقت هم که اجساد ما پیدا شد، همه فکر کنند ما خودکشی دسته‌جمعی کرده‌ایم.
نکته‌ی دیگر، اما این است که پس از آزادی برای پیگیری به مدرسه‌ی یکی از فرزندانم رفتم و جریان گروگانگیری را توضیح دادم ولی مدرسه به جای دلداری و دلجویی اعلام داشت که فرزند شما از سامانه‌ی آموزشی توسط مدرسه خارج شده و اگر پرونده‌ی فرزندتان را می‌خواهید باید مبلغ 7میلیون تومان بابت تسویه حساب پرداخت کنید و بابت این دوسال و نیم هم باید جریمه بدهید.
پدر خانواده ادامه داد: جالب اینجاست در چند سالی که فرزندم در همان مدرسه بوده در ماه‌های اول نسبت به پرداخت شهریه و تسویه حساب اقدام می‌کردم ولی این عملکرد جای تاسف دارد؛ زیرا آموزش و پرورش و مدرسه با مشاهده غیبت دانش آموز ما در مدرسه باید به جای خارج کردن دانش‌آموز از سامانه‌ی آموزشی به مراجع قضایی اطلاع‌رسانی می‌کرد که اگر این امر حادث می‌شد و پیگیر فرزندانمان می‌شدند چه بسا ما خیلی زودتر نجات پیدا می‌کردیم؛ و موضوع دیگر که باید ازآن یاد کنم این است که پس از آزادی به چند تراپیست مراجعه کردیم.
آنها در ابتدا حرف ما را باور نمی‌کردند و برای اطمینان از اداره‌ی مربوطه طی تماس تلفنی، پرس و جو کردند و پس ازاطمینان اعلام داشتند که به دلیل اینکه جراحت روحی وروانی ما زیاد است، آنها به تنهایی قادر به درمان نبوده و حتما باید یک تیم بزرگ و با تجربه جهت این امر ایجاد شود که متاسفانه تا کنون این موضوع به دلیل مشکلات شدیدی مالی محقق نشده است؛ زیرا گروگانگیر‌ها تمام اموال و دارایی ما را برده‌اند.
در هر صورت حرف‌های نگفته زیاد است که در حال حاضر به دلیل شرایط روحی توانایی گفتن نداریم و فقط خدا می‌توند ما را به آرامش برساند.
منبع: رکنا

لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/797841/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

جاروبرقی رباتیک جدیدی که یک بازو برای جمع‌آوری وسایل دارد

برای موفقیت همه‌چیز حساب می‌شه

شعر انتخابی هاجر جعفرزاده در مرحله اول رقابت شاعران فصل سوم

میزان پرش در سیارات مختلف

جولان 3 ویروس در کشور

شعرخوانی زیبای هوشنگ ابتهاج

فناوری چینی‌ها برای ترجمه لحظه‌ای افکار

بازدید معاونین بنیاد حفظ آثار از غرفه فضای مجازی استان گیلان

بازدید معاونین بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس از غرفه فضای مجازی استان گیلان

کشف انبار لوازم خانگی قاچاق 140 میلیارد ریالی در رشت

مدارس گیلان سه‌شنبه 18 دی 1403 تعطیل است؟ | تعطیلی مدارس رشت فردا 18 دی 1403

رازهای عجیب پرونده گروگان گیری خانواده در رشت | ابهامات پرنده گروگانگیری خانواده در رشت

وضعیت جوی و ترافیکی محور‌های اصلی امروز 17 دی‌ماه

کشف انبار 140 میلیارد ریالی لوازم خانگی قاچاق در رشت

عامل برداشت غیرمجاز از حساب شهروندان رودسری دستگیر شد

1350 متر مربع از اراضی ملی خمام رفع تصرف شد

داستانک/ تو مادر خوبی شدی...

شعر انتخابی مسیح‌الله سیامک در مرحله دوم رقابت شاعران فصل سوم

انتصاب هیئت علمی جایزه کتاب سال

ابرسیاه‌چاله‌ای به آتش کشیده شده

با این فِر هوشمند پیتزای دلخواه خود را بپزید

ساخت نخستین دستگاه اختصاصی تعیین اصالت زعفران در کشور

راهکار پژوهشگران دانشکدگان فنی دانشگاه تهران برای ناترازی انرژی

ادغام پاوربانک بی‌سیم و نگه‌دارنده موبایل در یک دستگاه!

رابط مغز و تراشه افکار را به گفتار رمزگشایی کرد

ابرهوش‌ مصنوعی در سال 2025 پا به بازار کار می‌گذارد

بزاق دهان فرسودگی شغلی فرد را نشان می دهد

تضمین انقلاب اسلامی با ترویج فرهنگ ایثار و شهادت میسر است / در دهه فجر باید به دنبال تبیین و گفتمان باشیم

جزئیات جدید از گروگانگیری یک خانواده در رشت

تلف توله خرس قهوه‌ای در منطقه "شش رودبار" سوادکوه

لزوم دریافت عوارض از گاری کبابی ها

عامل ارسال پیامک جعلی معیشتی در کلاچای دستگیر شد

جزئیات جدید و تکان دهنده از گروگانگیری خانواده ی رشتی

ماجرای عجیب گروگان‌گیری رشت/چرا ترک تحصیل فرزندان جدی گرفته نشد؟

بازرس کل گیلان: کوچک‌ترین نماد یک جامعه خانواده است

قاچاقچی تجهیزات پزشکی در رشت محکوم شد

گروگان‌گیری وحشتناک 29 ماه یک خانواده رشتی توسط 2 برادر!

دیدگاه کشف حجاب رضاخانی در کشور دنبال می‌شود

هشدار زرد هواشناسی برای فعالیت سامانه بارشی و سرد در گیلان

جزئیات جدید از گروگانگیری رشت/ چرا ترک تحصیل فرزندان جدی گرفته نشد؟

پیش بینی آب و هوای گیلان برای فردا سه شنبه 18 دی 1403

گاز بیش از 18 هزار باغ ویلا در گیلان قطع شد

ابهامات عجیب گروگانگیری 29 ماهه در رشت؛ چرا ترک تحصیل فرزندان جدی گرفته نشد؟ چرا…!؟

«پیچک باغ کاغذی»؛ تهدید روزنامه‌نگاری در پی دست‌نوشته ابوعلی‌سینا

انتشار «اشعار ایرج زبردست»

حلیمه و مورچه از کتاب داریوش غریب زاده به روایت احسان عبدی پور

چرا «مگس» حشرۀ محبوب دانشمندان است؟

انقلاب در ترمیم استخوان‌ با تزریق هیدروژل

تولید ربات جان‌سخت برای عبور از گل و باتلاق

چهارمین جشنواره «افتخار من»