نسیم گیلان

آخرين مطالب

«فرزند طاهر» اقتصادی

«فرزند طاهر»
  بزرگنمايي:

نسیم گیلان - به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از سمنان، کتاب «فرزند طاهر» خاطرات شفاهی رزمنده جانباز «اسماعیل ادهم» با جمع آوری و تدوین «محمود امامی» چاپ و منتشر شده است.
کتاب «فرزند طاهر» در 11 فصل از دوران کودکی تا پایان جنگ تحمیلی رزمنده جانباز «اسماعیل ادهم» در 295 صفحه مصور در قطع رقعی به سفارش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان سمنان، توسط انتشارات «زمزم سحر» در سال 1403 چاپ و منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
ساعت 9 و نیم شب 28 آبان سال 1362 فرمان حمله با رمز یا الله یا الله یا الله صادر شد محمد حسین جلوی ستون حرکت می کرد و ما هم پشت سرش هنوز تیراندازی شروع نشده بود. عراقی ها بالای تپه بودند و ما دقیقاً روی نوار سفید به سمت بالای تپه می رفتیم بعد از طی مسافتی نوار سفید تمام شد.
چیزی از شروع درگیری ها متوجه نشدم زمانی به خود آمدم که علی آقا اشرف گفت من مجروح شدم تو پشت سر سبحانی برو . در این بین حس کردم پای چپم می سوزد فهمیدم ترکشی نصیب من هم شده، اما چون زخم خیلی عمیق نبود دنبال سبحانی به راهم ادامه دادم، از سنگر دوشکا رگبار گلوله ها به سویمان می آمدند مین ها، گلوله های توپ و خمپاره در اطراف ما منفجر می شدند و تمام منطقه را آتش و دود فرا گرفته بود.
لشکر نصر در سمت راست ما به شدت درگیر بود. بعد از شروع درگیری ها دیگر محمد حسین را ندیدم. همه نیروها روی ارتفاع پخش شده بودند، سعی می کردیم به سمت بالا پیشروی کنیم. سیم خاردارهای حلقوی و رگبار مداوم دوشکا و شلیک پی در پی موشک آرپی جی 11 امکان حرکت را از نیروها گرفته بود.
پشت سیم خاردار و زیر آتش دشمن زمین گیر شده بودیم. در همین گیر و دار ترکشی به ران راستم اصابت کرد و خون جاری شد ولی باز هم زخم خیلی عمیق نبود. می بایست سنگر دوشکا را خاموش کرد آرپی جی زنها سنگر دوشکا را هدف می گرفتند اما گویا سنگر مستحکم دشمن در برابر موشک های آرپی جی مقاوم بود.
محمد حسن فرج زاده با فریاد «موشک موشک» گلوله درخواست کرد. او یکی از نیروهای دسته ما بود به سبحانی گفتم بروم بهش موشک بدم و برگردم. پشت سر هم آرپی جی 11 به سمت ما شلیک می شد فکر کردم عراقی ها بی هدف شلیک می کنند، در حالی که فرج زاده را هدف گرفته بودند به سرعت موشک را به او دادم و خواستم به موضع قبلی ام برگردم که دیدم موشک به طرفم می آید. زود نشستم موشک به درخت بلوطی که بین من و فرج زاده بود برخورد کرد و ترکشی از آن نصیبم شد. بوی باروت همه جا پخش شد و موج انفجار ضربه شدیدی به من وارد کرد احساس کردم نصف سرم از بین رفته است.
به مرتضی وطنی که نزدیکم بود گفتم منم دیگه رفتم چند بار گفتم: «به بچه ها بگو حلالم کنن». او هم که پایش جراحت سطحی برداشته بود گفت: «چیزی نشده.» دستش را به سرم کشید و گفت: سرت سالمه فقط چشمت ترکش خورده وقتی چفیه را از دور گردنم باز کردم و روی چشمم گذاشتم خون از لای انگشتانم جاری شد. باورم نمیشد زنده بمانم و مدام می گفتم: «منو حلال کنید.» شنیده بودم شیطان موقع مرگ سراغ آدم می آید که او را از دین و اعتقاداتش جدا کند به همین دلیل شهادتین از دهانم نمی افتاد؛
خونریزی قطع نمی شد؛ چفیه را سمتی پرت کردم؛ مرتضی با استفاده از پد شکمی، پنبه و باند امدادگری چشمم را پانسمان کرد کمی بی حال و بی رمق شده بودم و کنار یک تخته سنگ بزرگ که جان پناهم شده بود نشستم.
مهدی مهدوی نژاد، که برای بررسی وضعیت گروهان به محل درگیری آمده بود وقتی مرا دید با نگرانی حالم را پرسید. برایش توضیح دادم و گفتم چیزی نشده است. گفت: «اگه میتونی راه بری کم کم به سمت پایین برو به محمدرضا کرمعلی سپرد که برای رفتن به عقب کمکم کند.
مهدوی نژاد می دانست که وضعیت چگونه است و احتمالاً باید عقب نشینی کرد ولی به طور شفاف و واضح نگفت تا روحیه ما خراب نشود. او می خواست موقع عقب نشینی مجروحی در منطقه جا نماند. درد و سوزش پاهایم جدی نبود ولی با کمترین حرکتی درد شدیدی را در چشمم احساس می کردم کرمعلی به من گفت می خوای کمکت کنم و ببرمت عقب؟» نپذیرفتم مرتضی به من گفت برو عقب.» گفتم: «خب تو هم مجروحی بیا با هم بریم گفت: من جراحتم سطحیه تو برو.» نشسته و آرام آرام به سمت پایین ارتفاع راه افتادم در مسیر برگشت در فکر محمد حسین اشرف بودم که ناگهان دیدم در فاصله چند متری من یک نفر به حالت سجده روی زمین افتاده است یک بیسیم کوچک مخصوص فرماندهان دسته به همراه داشت.
احساس کردم که اشرف است چند بار صدا زدم: «محمد حسین! محمد حسین ولی جواب نداد خواستم نزدیک بروم و تکانش بدهم ولی چون میدان مین بود نرفتم. حدود 10 دقیقه داشتم با خودم کلنجار می رفتم که چه تصمیمی بگیرم اما در آخر به راهم ادامه دادم و رفتم اگر می دانستم عقب نشینی می شود حتماً تصمیم دیگری می گرفتم.
به پایین تپه رسیدم. مجروحان زیادی در مسیر بودند محمد مهدی امین کنار مسیر نشسته و پای چپش مجروح شده بود. گفتم بیا بریم عقب. گفت: نمیتونم بیام چون بچه ها واسه پانسمان پام، پوتینم رو پاره کردن من هم چون پای چپم مجروح شده بود و بر اثر لخته شدن خون خونریزی بند آمده بود در آوردن پوتین ممکن بود باعث خونریزی مجدد شود لذا پوتین پای راستم را در آوردم و به او دادم و با هم لنگان لنگان راه افتادیم...
انتهای پیام/
مطالب مرتبط «آب و آتش»

لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/786009/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

جزئیات قتل یاسمین رحمتی فاش شد

یک مدعی کارچاق کنی در قوه قضاییه بازداشت شد

استاندارگیلان : باید با بهره‌گیری از ظرفیت کارخانجات موجود به حداکثر تولید دست یافت

جشنواره قصه‌گویی، جریان‌سازی فرهنگی برای تبلیغ ارزش‌ها است

مراسم اختتامیه هفدهمین جشنواره بین المللی حرکت در دانشگاه گیلان

تکذیب خودکشی بازداشت‌شده فیلم نامتعارف جنجالی رشت؛ «سپهر ساعتچی» کیست؟ +عکس

خودکشی ساعتچی، ملی‌پوش قایقرانی

شهاب‌سنگ‌ جنجالیِ آسمان تگزاس، ماهواره استارلینک از آب درآمد

حیات به تالاب‌های گیلان بازگشت + فیلم

تعطیلی مدارس گیلان فردا چهارشنبه 23 آبان 1403 | آیا مدارس گیلان فردا تعطیل است؟

بارش باران در گیلان شدت می‌گیرد

کتاب‌های ژانر ترسناک برای نوجوانان مشکلی ایجاد نمی‌کند

چین در مریخ اقیانوسی باستانی پیدا کرد

زوال فیزیکی فضانوردان سرگردان ناسا

انتشار فیلم جنجالی در گیلان/ پای ورزشکار ملی پوش به این پرونده جنجالی باز شد!

خودکشی سپهر ساعتچی، قایقران ملی‌پوش پس از کلیپ نامتعارف رشت؟ / واکنش فدراسیون قایقرانی

اعترافات سازندگان کلیپ نامتعارف رشت

بانوی فوتبالیست اراکی بازیکن ایران مهر رشت شد

کارچاق‌کن و مدعی نفوذ در دستگاه قضایی گیلان بازداشت شد

نجات راننده 206 محبوس شده در جریان تصادف با اسکانیا در سنگر

شعرخوانی زیبا با صدای زنده یاد افشین یدالهی

معرفی کتاب معمایی و ترسناک برای نوجوانان

باتری‌های ال جی موشک اسپیس ایکس را به مریخ می رساند

سیستم جوشکاری با پرتو الکترونی بومی‌سازی شد

ملی‌پوش قایقرانی پس از کلیپ نامتعارف رشت خودکشی کرد؟

اختتامیه هفدهمین جشنواره بین المللی حرکت در رشت+عکس

سپهر ساعتچی پس از کلیپ مبتذل رشت واقعا خودکشی کرد؟

جشنواره «حرکت» زمینه اشتغال نخبگان را فراهم می کند

گزارشی از حمله گراز ها به انسان در لاهیجان ثبت نشده است

قاچاقچی موتور سیکلت در گیلان محکوم شد

13 هزار مسافر _ 82 پرواز, سلام گردشگران به کیش زیبا

«کتابهایی طلایی» بیست‌وچهارتایی شدند

دکلمه خوانی زیبا با صدای خسرو شکیبایی

تولید جوهر زیستی با قابلیت چاپ پچ قلبی و بهبود آسیب‌های میوکارد

نیروگاه‌های خورشیدی، گامی در راستای کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی

خودکشی ساعتچی پس از کلیپ نامتعارف رشت؟/ فدراسیون قایقرانی: با پدرش در ارتباطیم

«قصه» ابزاری برای فرهنگ‌ سازی است

یک کارچاق کن و مدعی نفوذ در دستگاه قضایی گیلان بازداشت شد

دستاوردهای دانشجویی برای حل مشکلات جامعه باشد

80 برنامه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان در هفته کتاب

مدارس گیلان فردا چهارشنبه 23 آبان ماه 1403 تعطیل است؟ | تعطیلی مدارس گیلان چهارشنبه 23 آبان 1403

پیش بینی وضعیت آب و هوا گیلان فردا چهارشنبه 23 آبان ماه 1403 + هواشناسی گیلان فردا

کاهش آسیب‌های اجتماعی با ترویج فرهنگ رضوی

این خانم 102 ساله شما را شگفت‌زده می‌کند!

روبه‌رو با سربازان گمنام در دنیای ادبیات

وظیفه نویسنده چیست؟

عرضه یک پلتفرم نانویی برای سبک‌تر و کاراتر شدن تجهیزات فضایی

رونمایی از یک ربات انسان‌نمای «ترسناک» که با آب کار می‌کند!

تشدید بارش‌ها و کاهش دمای گیلان تا 8 درجه با بارش برف

سپهر ساعتچی کیست؟ قایقران اهل گیلان: این قضیه یک دشمنی شخصی است!